تاريخ : دو شنبه 16 بهمن 1391 | 12:40 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

قصــه نـاگفتنـــی عشـــــــق

 

عشق در باغ ها نمی روید , عشق در بازار فروخته نمی شود .

هر آن که آن را می طلبد , شاه یا گدا , سرش را می دهد تا بستاندش .

چه بسیاری که کتاب های بزرگ را خواندند و مردند .

هیچ یک هرگز نیاموختند .

دو حرف و نیم در عشق . هر که میخواند , می آموزد .

باریک است را ه عشق . هرگز دو را در آن جای نیست .

تا من بودم خدا نبود . حالا که او هست , من نیستم .

کبیر میگوید : ابرهای عشق , باریدند روی من , قلبم را خیساندند ,

جنگل درونم را سبز کردند .

یک قلب تهی از عشق باز هم , خدا چشیده نشده .

این گونه است انسان , در این جهان :

عروجش بی ثمر . برانگیخته , مجذوب با نام او

مست عشق نشئه از رویتش .

چه تشویشی ؟ برای رهایی ؟

قصه عشق ,ناگفتنی , هرگز گفته نشده است .

گنگ(رود مقدس هندیان) شیرینی را می چشد

لذت می برد ... و لبخند می زند .


موضوعات مرتبط: بــرکــه زیبـــای زنـدگـــی ، ،
برچسب‌ها: قصه ناگفتنی عشق , متن های عاشقانه , شکلک های عاشقانه , اموزش طراحی سایت , قالب لوکس بلاگ ,

تاريخ : پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 16:36 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |
تاريخ : دو شنبه 9 بهمن 1391 | 12:7 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |
تاريخ : یک شنبه 8 بهمن 1391 | 18:6 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.