خواهر روحانی در کلاس مدرسه مقابل دانش آموزان نوجوان،
ایستاده بود. او در حالی که یک سکه یک دلاری نقره
در دستش بود گفت:
به دختر یا پسری که بتواند نام بزرگترین مردی را که در
این دنیا زیسته است بگوید، این یک دلاری را جایزه می دهم.
موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه و آموزنده ، ،
برچسبها: خواهر روحانی , یهودی , مسیحی , معامله , مسابقه , داستان جالب ,
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد