گذاشته بودم تو یخچال مامان بزرگم کسی خبر دار نشه .
به مامان بزرگم گفتم : این آب میوه ها مال منه ،
هر وقت میام میخوام بخورم به کسی نده .
دو روز بعد اومدم یکی بخورم ، می بینم نیست .
میگم ننه این آب میوه ها رو چیکار کردی ؟
گفت : سفره ابوالفضل داشتم دادم مهمونا ،
بچه خواهرم 5سالشه...مامان و باباش رفتن جایی اونو نبردن...
گریه کنان اومده به من میگه دایی آهنگ بذار گوش کنم...
بهش میگم سوسن خانوم بذارم؟ میگه نه داریوش بذار !!
یک بنده خدایی می گفت: حالا درسته ما قصد ازدواج نداریم
ولی خب آخه یه خواستگار نباید بیاد برامون؟
* خواستگار اومده بابام میگه نمیدونم هر چی خودت میگی؟
منم گفتم نه! میگه تو غلط کردی مگه بحرف توئه!
همه ایرانیا کلاً فقــط نیگا میکنن ..
پیرزن 80 ساله تا دختر 4 ساله باشه نیگا میکنن...
طرف با زنش باشه نیگا میکنن....
ماشین قراضه سوار باشی نیگا میکنن....
نظرات شما عزیزان:
من شما را با نام کلبه تنهایی لینک کنم آیا؟
[ شنبه 22 مهر 1391برچسب:شاد باد,طنزکده,سرگرمی,جک جدید,طنزینه,مطالب جالب,ایرانیا,لس انجلس,پیش بینی اب و هوا, ] [ 9:15 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[