همونطور که از جلوی کشیش رد شد، با گریه و هق هق گفت: "من نمیتونم به کانون شادی بیام!"
او شماسهای کلیسا را برانگیخت تا مشغول شوند و پول کافی فراهم کنند تا بتوانند کلیسا را بزرگتر بسازند.
اعضای کلیسا مبالغ بسیاری هدیه کردند و تعداد زیادی چک پول هم از دور و نزدیک به دست آنها میرسید.
این یک داستان حقیقی بود که نشان می دهد خداوند قادر است که چه کارهایی با 57 سنت انجام دهد.
نظرات شما عزیزان:
[ پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:کار نیک,داستان های اموزنده,, ] [ 6:27 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[