لذت زندگی

کلبـــــــــه تنهـــــــــــــــــایی!!!

(درانتهای نگاهت کلبه ای برای خویش خواهم ساخت تا مبادا در لحظات تنهایی ات با خود بگویی از دل برود هر آنکه از دیده برفت.)(هر گونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.)

لذت زندگی

لذت زندگی

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند

 و به غروب خورشید نگاه می کردند.یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر می کند؟میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند.

 گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت می بینی، لذت ببری.میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی.

در همین حال هزار پایی از کنار آنها می گذشت.میمون دوم با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت می دهی؟

هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام.

میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی می خواهد.هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:خوب اول این پا را حرکت می دهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم، ...هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند.ولی هرچه بیشتر سعی می کرد، ناموفق تر بود. پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمی تواند.با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردید.

 آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت.میمون دوم به اولی گفت: می بینی! وقتی سعی می کنی همه چیز را توضیح دهی این طور می شود.پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد.


نظرات شما عزیزان:

لاله
ساعت21:16---18 ارديبهشت 1391
داستان قشنگی بود!

جای فکر زیاد داشت.............


رضا
ساعت21:14---18 ارديبهشت 1391
هیچ وقت به دنبال دلیل برای لذت بردن از زندگی نباش؟؟؟؟؟؟

هانیه
ساعت17:44---18 ارديبهشت 1391
میمون؟؟؟

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:لذت زندگی, ] [ 8:12 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]

[ ]