لوین : موضوع چیست؟
استپان آرکادیچ : موضوع این است که فرض کن زن داری
و زنت را هم دوست داری و عاشــق زن دیگری می شوی ...
لوین : معذرت می خواهم، از این جا دیگر هیچ حرفت را نمی فهمم.
مثل این است که... این حرف تو برای من درست به همان اندازه
عجیب و نا مفهوم است که فرض کن وقتی اینجا خوب سیر شدیم
از کنار نانوایی که رد می شویم یک نان قندی بدزدیم !
نظرات شما عزیزان:
ــــــــــــــــــــــــــ
راستی نیلوفرم
حق هر کی که دیر برسه تولد، همینه دیگه، بازم منو تنها گذاشتید.......
گفته بودم هانیه جون از ظروف یکبار مصرف استفاده کنه اما گوش نکرد بچه خوب که !!!!! منم که حساااااااااااااااااااس
یا زبل خانم؟
عزیزم امتحانات تموم شد دیگه.....
کلبه مفتخره که این همه شما رو زیارت میکنه
راستی بساط تولدو کی جمع کرد آخر سر؟
من که باز جیم شدم...
به یه نون راضی نمیشن..... واسه اینجور آدما باید دعا کرد که شبا رودل کنند و حسابی حالشون بگیره
با لحن تلخی گـفت : گــــــــرگ شد آن بره ای که نوازشش میکردم ...
من اگر روح پریشان دارم ، من اگر غصه هزاران دارم ، به تن و زندگیم زخم فراوان دارم ، به تو و عشق تو ایمان دارم ...
آپم
[ چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:عجیب و نا مفهوم,آنا کارنینا,لئون تولستوی,دانلود لئون تولستوی, ] [ 21:5 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[