وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد
و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن نداشته باشد،
وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی،
وقتی دیگر هر چه دل تنگت خواسته باشد گفته باشی،
وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند،
وقتی از درون تمام وجودت یخ بزند،
وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی،
وقتی احساس کنی تنهاترین هستی،چشمهایت را ببند
و از ته دل بخند که با هر لبخند روحی خاموش جان می گیرد
نظرات شما عزیزان:
شما هم وب زیبایی داری
به ادمیزاد اعتماد به نفس نمیده !
در قلبم ریشه کن
ریشه هایی محکم
که نشکند شاخه هایت از باد
در من رشد کن
که ببینی خورشید فرورزان را
در من فریاد بزن
تا صدایت بپیچد در گوش جهان
کسی رو که دوست داری تماشا میکنی و اون حواسش نیست
[ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:خنده,لبخند,جوانی,شعر احساسی,عاشقانه شعر,شادی,تولد دوباره,انرژی مثبت,وبلاگ برتر, ] [ 13:2 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[