سخنان قصار از ماهاتما گاندی

کلبـــــــــه تنهـــــــــــــــــایی!!!

(درانتهای نگاهت کلبه ای برای خویش خواهم ساخت تا مبادا در لحظات تنهایی ات با خود بگویی از دل برود هر آنکه از دیده برفت.)(هر گونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.)

سخنان قصار از ماهاتما گاندی


سخنان قصار از ماهاتما گاندی

یادمان باشد که ،

من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم ،

من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،

من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،

چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است.

و تو هم به یاد داشته باش:من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،

تو هم به یاد داشته باش

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،

تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.

لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان

و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه

ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى.

می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.

می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،

چرا که ما هر دو انسانیم.

این جهان مملو از انسان‌هاست ،

پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.

تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،

قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.

دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،

حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،

دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،

چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،

نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،

من قابل ستایشم، و تو هم……

یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتادبه خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جایزالخطا.

 

اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،نامت را انسانى باهوش بگذار.

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن


نظرات شما عزیزان:

شعله
ساعت15:53---25 مرداد 1391
دلم همچو آسمان،پر از ابرهای بارانیست، ای کاش دلم امشب بگرید، شاید که بغض عشق در چشمانم بشکند....



mahsa
ساعت12:39---25 مرداد 1391
روز اول خیلی اتفاقی دیدمت...روز دوم الکی الکی چشمهام به چشمت افتاد...هفته بعد دزدکی بهت نگاه کردم...ماه بعد شانسی به دلم نشستی وحالا سالهاست یواشکی دوست دارم




گلناز
ساعت3:23---25 مرداد 1391
ز مثل زلزله

سلام زلزله
دیروز که آمدی
من ولیلا و حمید روزه کله گنجشکی بودیم
...
فرصت افطار را هم ندادی
این همه عجله ات برای چه بود ؟

همه سنگ ها و کلوخ هایی که پدر بنام سقف بر سرمان انباشته بود
پیکرهای کوچک مان را در هم کوبید و ...
حمید نگران ترس لیلا از تاریکی بود و می گفت نترس آبجی من هستم
ولی بعد از مدتی ، دیگر نه حمید بود و نه لیلا و نه من

می دانی زلزله ، ما که رفتیم
ولی روح کوچکمان دید که خیلی ها آمدند
هم آنهایی که هیچ گاه در روستایمان ندیده بودیمشان
لودر هم آورند ، با کلی کمپوت شیرین و بسته های غذا
ولی ما دیگه نبودیم ، تازه روزه هم بودیم
لودر که می دانی چیست
همان ماشینی که در شهر ها برای ساخت خانه
از آن استفاده می کنند
ودر روستا ها برای برداشتن آوار از سر مردم
مصاحبه هم کردند که قرار است وام بدهند
و دستور داده اند که خیلی خیلی خیلی سریع باشد
همان وامی که به دلیل نبودن ضامن برای پدر
برای دادن نصف آن نیز ، هرگز موافقت نکردند
کاش قبل از آمدن تو ، وام را داده بودند
تا پدر خانه بهتری برایمان می ساخت
تا پدر مجبور نباشد هی با گل و سنگ سقف را بپوشاند
وای پدر ، چقدر سنگین کرده بودی این آوار را

نمی دانم زلزله
شاید برای دادن وام ، به پادرمیانی تو احتیاج داشتند

می دانی زلزله
با آمدن تو ، روستای ما را شناختند
می گویند کمک به زلزله زدگان ثواب دارد ، درست
ولی مگر کمک به روستاییان برای زندگی بهتر ، ثواب ندارد؟
راستی چرا برخی آدم ها برای بیدار شدن و لرزیدن قلب شان
به شش ریشتر لرزه احتیاج دارند ؟
می دانی زلزله به چه فکر می کنم
به روستای بعدی ، ثواب بعدی ، درمانگاه بعدی و دستورات بعدی
و به زنده های لودر و کمپوت ندیده
به پدرهای روستاهای دیگر که با تنگدستی ،
آوارهای بعدی را تکه ، تکه ، تکه بر سقف خراب خود می چینند
تا روزی مریم و لیلا و حمیدشان را از زیر آن بردارند
دلم برای لیلا و حمید و مریم های بعدی می سوزد

می دانی زلزله
ما که رفتیم
ولی خدا کند روزی بنویسند :
ز مثل زندگی


هانیه
ساعت19:50---24 مرداد 1391
در آيينه مي افتاد وقتي که باد مي آمد و آشفته ام ميکرد، وقتي که غروب ميرفت و نا تمام ميماندم، در آيينه مي افتاد و خدا بازتاب تو بود و تو بازتاب خدا که در آيينه مي افتاد. (فروغ فرخزاد) };-};-};-

امیر محمد
ساعت17:53---24 مرداد 1391
هر مردی باید یکروزی ازدواج کنه،چون شادی تنها چیز زندگی نیست ! .

هانیه
ساعت23:00---23 مرداد 1391
انسان باهوش
};-};-};-};-};-


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 24 مرداد 1391برچسب:سخنان قصار از ماهاتما گاندی, ] [ 8:54 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]

[ ]